-
به نام تو ،به نام تن ،به نام توکل ......
شنبه 23 دیماه سال 1402 11:39
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
-
دلتنگی
دوشنبه 4 دیماه سال 1402 16:44
شبهای دلتنگی ام برای تو صد شب یلداست نازنین
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 دیماه سال 1402 14:28
من به تو ! ایمان دارم.
-
.
شنبه 2 دیماه سال 1402 22:41
-
زمستان...
جمعه 1 دیماه سال 1402 23:01
زمستون خدا سرده دمش گرم زمینو مثل یخ کرده دمش گرم دم گرم کسی نیست توی این ش اون عاشقی که ولگرده دمش گرم دوباره من غرورم رو شکستم نخوردم چیزی اما مست مستم خداوندا الهی نه نگه که میشم بدتر از این کسی که هستم..
-
خواب.....
سهشنبه 28 آذرماه سال 1402 23:57
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 آذرماه سال 1402 14:58
خدایم سپاس.
-
نقاب!
یکشنبه 26 آذرماه سال 1402 00:19
ای بازیگر گریه نکن ما همه مون مثل همیم صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت می زنیم یکی معلم میشه و میشه خونه به دوش یکی ترانه ساز میشه میشه غزل فروش کهنه نقاب زندگی تا شب رو صورت های ماست گریه های پشت نقاب مثل همیشه بی صداست هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب از رو نوشته حرف نزن رها شو از پیله ی خواب نقش یک...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 آذرماه سال 1402 00:15
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود .....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 آذرماه سال 1402 18:30
خداوندا مرا آن ده که آن به ......
-
مستی و راستی.....
جمعه 17 آذرماه سال 1402 01:57
هزار بار به خودم گفتم در مستی احساس چه از خوشی چه ناخوشی حرف نزن ! که بعدش خجالت زده بشی پیش خودت .... یادت بمونه.
-
ای خدا...
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1402 22:47
خدایا شکرت... جنگ شروع شد!
-
مریم قوی
شنبه 11 آذرماه سال 1402 23:00
در چنین روزهایی بیست سال قبل حادثه تصادف ما توی راه سپیدان رخ داد و کار مریم به سوراخ کردن جمجمه و عمل گردن و..... رسید اما مریم اون روزهای سخت رو با روحیه و قدرت شکست داد و الان ما به لطف خدا سالهاست با همه ی خوبیها و بدیها و در همه ی شادیها و غمها جانانه کنار همیم و دو بچه داریم... امیدوارم که خدا برای همه خیر و...
-
تجربه ....
سهشنبه 7 آذرماه سال 1402 00:38
,هرگز اجازه نمی دم که بچه هام ،به اندازه ای که به بابام وابسته بودم به من وابسته باشند.... اصلا سعی میکنم چند تا نقطه ی تاریک از خودم توی ذهنشون جا بذارم که اگر روزی ،هر وقت،هر سنی حتی ۹۱ سالگی ! مثل کهنه رفیق من کنارشون نباشم شکننده نباشند و بعد از من زندگی کنند ! به هیچ چیز و هیچ کس افراطی علاقه مند نباشید....لطفا.
-
استوار.
دوشنبه 6 آذرماه سال 1402 11:07
شاید خودخواهی به نظر بیاد امااا بعضی ها اونقدر محکم و خوبند که تقسیم دردت باهاشون به درستی نصفه رنج رو کم میکنه! خدایم سپاس.
-
اعتماد نکنید....
جمعه 3 آذرماه سال 1402 02:23
هرگز به نقابی که انسانها در طول روز می زنند اعتماد نکنید...
-
مثل یه فرشته ....
چهارشنبه 1 آذرماه سال 1402 08:12
سر راهم قرار گرفت گفت باید چکار کنم دلداری داد راهکار و آرامش..... خدایا سپاسگزارم بابت انسانهای خوبت . اما لطفا نماند به یادگار از سه شنبه ۳۰ آبان ماه سال ۱۴۰۲.
-
مترو....
سهشنبه 30 آبانماه سال 1402 09:11
شلوغه هر کی تو حال خودش بی تفاوت به هم هر کسی ایستگاهی پیاده میشه از قبل تعیین شده کجا مثل قصه ی زندگی هر کسی ایستگاهی پیاده میشه ..... و من هم.
-
....
یکشنبه 28 آبانماه سال 1402 12:05
بعضی کارها باید انجام بشه قبل از اینکه زمانی برای انجامشون دیگه نباشه! ........
-
تولدم
جمعه 26 آبانماه سال 1402 23:31
امسال تولد متفاوتی داشتم با حال و هوایی متفاوت دلم میخواست بابا و مامان اینها هم باشند... به نظرم اسم تولد امسال را باید خرچنگی گذاشت چرایش را نمی دانم فقط می دانم اگر قرار بود کتاب زندگیم را بنویسم، از این به بعد را فصل سوم می نامیدم. فصل اول تولد و کودکی فصل دوم عشق و تاهل فصل سوم....
-
خدایا
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1402 22:09
حول حالنا الا احسن الحال ......
-
لطفا ....
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1402 20:20
یک اشتباه را بارها تکرار نکنید ! بعضی ها باید فراموش شوند. .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 آبانماه سال 1402 13:10
.......... چرا جام مرا بشکست لیلی ؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 آبانماه سال 1402 09:00
سلام خوبی ؟ _ممنونم تو چطوری ؟ بد نیستم ،برنامت چیه این روزا؟ _بچه ها ،زندگی روزمرگی... کی جوری بلیط بگیرم بیای ؟ _نمی رسم ،چیزی شده؟ نه ،دلم برات تنگ شده ،مریم ما اینجا این روزا خیلی به تو نیاز داریم !کاش بودی . _بغض میکنم و میگم منم !اما .... اما نداره بگو چند نفر ؟کی؟ باقیش با من... دلم برات تنگه. _منم. فکر میکنم و...
-
تنها تو میمانی برای خودت .....
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1402 17:23
دیدی وقتی یه نفر رو خیلی دوست داری مثلاً میخوای واسش کادو بگیری همش فکر میکنی که چی بگیرم که بیشتر ارزش معنوی داشته باشه ماندگار باشه هر وقت دیدش به یاد من بیوفته یا مثلا میری گل بگیری میگی اقا n شاخه بپیچ ببرم...می دونی که چند ساعت بعد این گل ها از بین خواهند رفت اماااا میگی بیخیال هزینه اش ،،،فدای یه نگاه و لبخندش!...
-
گلپا.....
سهشنبه 16 آبانماه سال 1402 09:04
دو روز پیش یهو پسرک از اتاقش پرید بیرون که مامان مامان گلپا مرد! من وسط هال شوکه شدم بغض کردم ، اشک ریختم پسرک متعجب ب من نگاه کرد گفت مامان تا این حد ؟یه خواننده بود ! گفتم تو نمیدونی من چقدر با صدای اون کنار بابام خاطره داشتم همیشه آخر هفته ها منو به عشق آواز سنتی و دورهمی های خانوادگی میاورد شیراز از خونه دانشجویی...
-
امان از....
شنبه 13 آبانماه سال 1402 09:50
گلفروش های این شهر از وقتی اینجا مسافر هم بودم نه ساکن چشمم دنبال گلفروشی های این شهر بود ... حتی دکه های گلفروشی که صبح گلهای شبنم زده رو جلوی در می چینن و دلتو میبرند امااااا این روزها فقط نگاه میکنم ! خدایا لطفا این حال نماند ! مرسی.
-
رفیق .....
جمعه 12 آبانماه سال 1402 19:01
همه چیز خوب است جز نبودن تو ..............
-
درد به درک می رساندت گاهی !
جمعه 12 آبانماه سال 1402 17:27
یه وقتایی وقتی رفتارایی از دیگرون می دیدم میگفتم ای بابا چقدر خودشو میگیره که مثلا جواب پیام یا تلفن رونمیده ،فکر میکنه کیه یارو؟ یا مثلا یکی میگفت بهت در این مورد زنگ میزنم بعد و هرگز زنگ نمیزد ،میگفتم چقدر کم شعوره ! و یا وقت تایپ کردن همیشه یه سری غلطهای تایپی مکرر داشت که با خودم میگفتم چه کم توجه .این یه نوع...
-
اصلا دلم میخواد...
سهشنبه 9 آبانماه سال 1402 14:11
بعضی روزها مثل امروز بی فایده یواش چیل بی هدف بگذره گاهی لازمه واسم مثل هوا. تامام! فلش بک: دیروز خیلییی شلوغ بودم صبح باید میرفتم جایی استرسم داشتم واسش اونقدر که از اسپرسوی صبحم گذشتم و به جاش یه کدئین خوردم قبل رفتن ! توی مسیر چند تایی ساختمون سر به فلک کشیده دیدم یکی از خیابونهای لاکچری شهر هولدینگ ایکس ،ایگرگ و...