مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

مریم و سعید و سروش و سینا زیر یک سقف

وإن یکاد الذین کفروا لیزلقونک بأبصارهم لما سمعوا الذکر ویقولون إنه لمجنون وما هو إلا ذکر للعالمین

بابایی تولدت مبارک !

ساعت 9:15 امروز سینای بابا به دنیا اومد. تقریبا شبیه سروشه ... تا بعد

صرفه جویی...

این روزها اوضاع مملکت گل و بلبلمان از همیشه ی تاریخ قشنگ تره   

وضع اقتصادی مردم از همیشه داغون تر  

اعصاب ها زیر خط جنون 

و خانواده ها تقریبا زیر خط فقر جهانی! 

 

اگر حواسمون نباشه و ذره ای بی احتیاطی  کنیم  

تا ته دره سقوط  کردیم و فریاد رسی هم نیست .... 

 

دوره ی صرفه جویی و به معنی کلمه مقتصد بودنه ! 

  

فقط تا حدودی اصنافی که به ارز و دلار وابستگی مستقیم دارند و  

کالاهای اساسی رو دارند موفقند....  

 

و ما خانومها به عنوان مدیران داخلی خانواده از همیشه  

پر مسئولیت تریم که بتونیم به دوام خانواده هامون کمک 

کنیم ...

 

خدا خودش رحم کنه و کمک... 

یا حق!!

صدای پای جنگ ....

فضای منطقه خلیج فارس خیلی جنگیه و من هم که هرگز باور به جنگ نداشتم دارم اعتقاد پیدا می کنم خبرهایی در راهست .......

هر چند تحریمهای اقتصادی خود بدترین جنگ با نظام ایران است . جایی که روز به روز عرصه بر زندگی مردمان این کشور تنگ تر می شود .....

متولد ماه مهر

نام  : سینا 

نام خانوادگی : خا....

نام  پدر: سعید 

نام مادر : مریم 

تاریخ تولد : 12 / 7 / 1391

                                  انشاالله! 

ولی بابایی نمی دونم چرا هنوز نتونستم باورت کنم !!!  و باهات ارتباط برقرار کنم !!

  

لذت...

لذت میبرم از این بی تفاوتی خودم به بعضی مسائل  

یه جورایی معنای زندگی برام عوض شده  

ارزش ها برام تغییر کرده  

نگاهم به دنیا یه جور دیگه شده  

انگار امن تر ...آرام تر.... 

نمی دونم.. .. چه جوری بگم...

یه بی تفاوتی شیرین و دوست داشتنی  

وقتی میبینم به عنوان یه زن که فردا شب یکی  

از مهترین مراسم فامیل هست  

یعنی درجه یک و من چقدر بی تفاوت دارم بر خورد میکنم 

منوجه این همه تغییره آرام دورن خودم میشم    

واسه خود طرف از صمیم قلبم آرزوی خوشبختی دارم  

اما به مسائل حاشیه ای خیلی اهمیتی نمی دم... 

 

انگار یه جور حس ه افزایش اعتماد به نفس باشه  

با دوباره مادر شدنم 

و یا .. 

نمی دونم اسمش چی هست  

اما

ان شا الله که این تغیرات پایدار باشن  

چون دوستشون دارم...  

 

 

پ.ن: از آدمهای بد قول اصلا خوشم نمیاد

.....

دیگه ....نه!

تورم دوست داشتنی!!!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

جنس زندگی...

این روزها جنس زندگی ام کاملا عوض شده  

انگار  تازه مادر شده ام  

همه چیز تغییر کرده  

مسئولیتها هزار برابر شده  

و اصلا یه جور عجیبی توی لاک زندگی فقط خودم با یه  

حصار دور تا دور ما چهر نفر فرو رفتم  

وقتی دیروز مامانم گله کرد که چرا چها روزه !! احوالشو نپرسیدم .....

وقتی دوستم میگه 2 ماهه ! ازت بی خبرم گفتم شاید بچه ات به  دنیا آمده ... 

وقتی یادم میره احوال عزیزی رو بگیرم  .... 

همه ی اینها باعث میشه متوجه شم  

که جنس زندگی ام عوض شده  

الهی شکر راضیم  

از این پیله ی 4 نفره لذت میبرم اما باید کمی هم به فکر اطرافیان بود  

به فکر اونهایی که دلشون برات می تپیه  

و دوستت دارند .... 

 

خدایا کمکم کن ....خدای خوبم کمکم کن بتونم مادر خوبی برای بچه هام  

همسر خوبی برای شوهرم  

 انسان خوبی برای اطرافیان  

و مهمتر از همه بنده ی خوبی برای تو باشم ..  

قدرت مدیریت برنامه های خانوا ده ی کوچکم رو به من بده  

آمین .... 

 

 

پ.ن:راستی چرا بلاگ اسکای ساعتشو آپ دیت نمیکنه ؟؟؟هنوز ساعت قدیمه ... 

  

بعدا نوشت : یادش به خیر...این آهنگ سیاوش قمیشی .. بارونو دوست دارم هنوز چون تو رو یادم میاره !!!یادته ؟؟؟؟؟؟ کاش دوباره اون همه حرارت برگرده ...تقریبا محاله!

....

      

 تو ماه منی که تو بارون رسیدی  

                                   امید منی تو شب ه نا امیدی.... 

 

 

پ.ن: یه جور ناجوری مخلصتیم خدا جون! 

 

سروش در مدرسه

سزوش رو با مامانش صبح رسوندیم مدرسه 

خیلی استرس داشت ولی راحت باهاش کنار اومد××( دقیقا کپی خودم !!)) 

ایشالله موفق باشه!